صداقت
پسرک یک سری کامل تیله داشت و دخترک چندتایی شیرینی با خودش داشت. پسر به دختر گفت : من همه تیله هامو بهت میدم؛ در عوض تو همه شیرینیهات رو به من بده !
دختر کوچولو قبول کرد اما پسر کوچولو بزرگترین و قشنگترین تیله رو یواشکی واسه خودش برداشت و بقیه رو به دختر کوچولو داد…!
اما دختر کوچولو در کمال صداقت و طبق قولی که داده بود تمام شیرینیهایش را به پسرک داد…
آن شب دختر کوچولو با آرامش تمام خوابید و راحت خوابش برد ولی پسر کوچولو نمی توانست بخوابد ، چون به این فکر می کرد که همانطور که خودش بهترین تیله اش را یواشکی پنهان کرده شاید دختر کوچولو هم مثل او مقداری از شیرینیهایش را قایم کرده و همه شیرینی هایش را به او نداده …!!!
عذاب وجدان همیشه متعلق به كسی است كه صادق نیست اما آرامش سهم كسی است كه صادق است…
لذت دنیا متعلق به كسی نیست كه با آدم صادق زندگی می كند بلکه آرامش دنیا سهم كسی است كه با وجدان صادق زندگی میكند…
داستانی از پائولو کوئیلو

نظرات شما عزیزان:
هانی 
ساعت1:52---3 مرداد 1394
دوست و دشمن رو یکی میدونی؟...پس اگه یه روزی رفتی جنگ دشمنت با شمشیر بهت حمله کرد قهرمان شائولین جنوبی بود باش نجنگ ..ازش امضا بگیر....دلت خوشه ها...راستی سلام
هانی 
ساعت15:48---2 مرداد 1394
خوندم خیلی قشنگ بود....ولی چیزی که هانی از داستان دریافت کرد این بود که الان پسره یه تیله گنده داره ...کلی شیرینی داره که اول باهاس همه رو بخوره...بعد فردا که شد بره همه تیله هاشو از دختره بگیره........این از داستان...ولی درمورد خودت....اگه تیله گندهه رو به کسی بدی خودت میدونی...تیله گندهه فقط مال خودته...بقیه تیله ها برن به جهنم...تهه تهه تهه جهنم... پاسخ: سلامت کو پسر؟
سلام : خودت خوب میدونی که برا من دوست و دشمن یکی هستن. هیچ فرقی بینشون نمیزارم. هم به دوستم و هم به دشمنم احترام قائلم. حرمت دوست و دشمن به معرفتشونه. حتی راضی نمیشم که دل دشمنمو بشکنم چه برسه به دل دوستامو.
هیچ تیله ای هم پیشم نگه نمیدارم . تیله من راستگوییمه واسلام.
همه انسانها رو دوستدارم و بهشون احترام قائلم.
|